دیویژن اولین ضربه را در همان شروع بازی
به پیکر گیمر وارد میکند، فقط ۸ گزینه از پیش تعیینشده برای طراحی قیافه
شخصیتتان دارید و بازی هیچ گزینه شخصیسازی دستی هم ارائه نمیدهد. بد
نیست اشارهای به فالاوت ۴ بکنیم که میشد با استفاده از ابزار طراحی
شخصیتش، یک کاراکتر کاملا منحصر به فرد طراحی کرد. به دلیل همین کاستی، در
طول بازی شاهد شخصیتهای زیادی خواهید بود که فارغ از نوع پوشش، قیافهای
مشابه شخصیت شما دارند! به هر حال از این مورد که بگذریم، بازی در ساعات
اولیه از یک طرف با گرافیک بینظیر خود جذبتان میکند و از طرف دیگر به
دلیل قدم زدنهای بیهدف در خیابانهای شهر مُرده و انجام ماموریتهای
آبکی، در حسی بین عشق و نفرت نسبت به بازی قرار میگیرید. به هر حال از این
ساعتهای اولیه هم که بگذریم، بازی با یک صحنه سینمایی از جنس آنهایی که
در سری Call of Duty دیدهایم، شما را وارد داستانش میکند و نوید یک MMO
با داستان غنی را میدهد.
Tom.Clancys.The.Division.CUSA0181.USA.PSN.PS4

اوایل بازی، از حق نگذریم همه چیز خوب پیش
میرود؛ ماموریتهای اصلی و داستانی واقعا مهیج هستند و به لطف سیستم
سنگرگیری عالی بازی و حرکت روان بین سنگرها، تیراندازیها بسیار لذتبخش
هستند. دشمنان هم در مجموع عملکرد خیلی خوبی نشان میدهند و با تغییر مدام
بین سنگرگیریها، نبردهای بازی را چالش برانگیز میکنند. به همین دلیل هم
در چند ساعت اولیه، از دیویژن به عنوان یک بازی شوتر تاکتیکی کاملا لذت
خواهید برد. ولی کم کم، وضعیت خرابتر میشود. این قضیه زمانی بیشتر به چشم
میآید که پس از ماموریتهای اصلی، لِول شخصیتتان به جایی میرسد که دیگر
نمیتوانید ماموریتهای داستانی را بازی کنید و به سراغ ماموریتهای فرعی و
Encounterها میروید. این مراحل هم به شرطی که از گشتن در ساختمانهای
خالی برای ویروس کشی، جلوگیری از معامله اسلحهها، آزاد کردن گروگانها یا
رفتن خشک و خالی از یک Safe House به Safe House بعدی لذت ببرید، برایتان
جذاب خواهند بود و در عین حال هم امتیاز تجربه (XP) زیادی (بخوانید بیش از
حد زیادی) که از طریق آنها میگیرید، باعث میشود تا سطح شخصیتتان به
سرعت بالا برود. ولی به مرور زمان، حس بدی سراغ گیمر میآید که «من همین
مرحله را با همین دشمنان دقیقا نیم ساعت پیش در یک منطقه دیگر بازی کردم!».
بله؛ این اصلیترین ایراد به مراحل فرعی بازی است که پس از گذشت چند ساعت،
حس میکنید که یوبیسافت فقط ۴ یا ۵ سناریو برای آنها نوشته و دقیقا همان
کارها را بدون هیچ تنوعی فقط در محیط جدید بارها و بارها انجام
میدهید. این مساله برای Encounterها هم صدق میکند و مبارزه در کنار گروه
JTF برای آزادسازی یک منطقه با همان دشمنان تکراری فقط تا جایی لذتبخش
است و پس از آن به یک تکرار مکررات اعصاب خردکن تبدیل میشود که هیچ
جذابیتی ندارد.